به گزارش قدس آنلاین، بر این اساس، قیمت کف نگارش فیلمنامه سینمایی ۵۰۰میلیون تومان تعیین شد و نگارش هر قسمت سریال برای تلویزیون ۸۰میلیون تومان و هر قسمت سریال برای نمایش خانگی ۱۵۰ تا ۲۰۰میلیون تومان. دستمزد نگارش پروژههای خام که تهیهکننده ندارند ۵۰درصد حین امضای قرارداد و ۵۰درصد پس از رسیدن به شرایط تولید باید پرداخت شود. این در حالی است که برخی نویسندگان باتجربه و حرفهای این کف دستمزدها را هم نمیگیرند یا در پرداختها با مشکلات جدی مواجه هستند.
پیمان عباسی، از فیلمنامهنویسان باتجربه سینما و تلویزیون درباره تعرفه انجمن فیلمنامهنویسان به خبرنگار ما میگوید: به نظرم قیمتها منصفانه طراحی نشده و به کانون هم گفتم، دلیلش این است رسیدن به دستمزد فیلمنامه، تعرفههای مشخصی در استانداردهای جهانی دارد و ۵ تا ۱۰درصد بودجه یک فیلم، حق دستمزد فیلمنامهنویس است. در شرایطی که هزینه تولید فیلمهای سینمایی بالای ۲۰میلیارد تومان است، دستمزد ۵۰۰میلیون تومانی کانون، شوخی است و شوخیتر اینکه این پول را هم به فیلمنامهنویس نمیدهند.
او اضافه میکند: بهتازگی سریالی را برای تلویزیون مصوب کردیم و پس از عبور از هفت خان رستم و شوراهای مختلف به بخش دستمزد رسیدیم، دستمزدی که مشخص کردند آن هم برای بنده که ۲۵سال در این کار مشغولم و ۲۵فیلم سینمایی و ۲۰سریال نوشتهام، برای هر قسمت ۳۵میلیون تومان بود در حالیکه سال ۹۲ فیلمنامه سریال «بچههای نسبتاً بد» را قسمتی ۲۰میلیون تومان برای تلویزیون نوشتم که آن موقع قیمت پراید زیر ۲۰میلیون تومان بود و با پول هر قسمت میتوانستم یک پراید بخرم، ولی الان با پول کل قسمتهای یک سریال ۳۰قسمتی میتوان یک خودرو ایرانی خرید. به باور وی، دستمزدها نه بهدرستی تعیین شده و نه بهراحتی پرداخت میشود. اساساً فیلمنامهنویسها را خیلی جدی نمیگیرند و این درد بزرگی است.
معضل اجرای چند پروژه همزمان
نویسنده فیلمهایی چون «توفیق اجباری» و «زهر مار» درباره اینکه معمولاً برای علتیابی نقاط ضعف فیلم و سریالهای ایرانی، انگشت اتهام پیش از همه به سمت فیلمنامهنویسان و ضعف فیلمنامه است، میگوید: وقتی بحث نقد میشود به این فکر میکنند باید پایبست قوی یعنی فیلمنامه خوب میداشتند، ولی روی این موضوع سرمایهگذاری نشده و تمام پروژه، آسیب دیده است.
او توضیح میدهد: یک فیلمنامهنویس محال است به صورت همزمان روی دو پروژه کار کند، ولی فیلمنامهنویسانی داریم که بهخاطر شرایط بد اقتصادی در دو یا سه پروژه کار میکنند، چطور ممکن است یک سمت ذهن، کمدی بنویسد و سمت دیگر، درام!
عباسی ادامه میدهد: نگارش فیلمنامه پیچیدگیهای عجیبی دارد. یکنویسنده هرچقدر هم باسواد و مسلط باشد، نمیتواند همزمان درگیر دو پروژه متفاوت شود. پرداخت درست شخصیتهای متفاوت در یک اثر، نیازمند زمان و درگیری ذهنی در یک پروژه مشخص است.
به گفته وی، فیلمنامهنویسی نیاز به پیشتولید تحقیقی دارد و معمولاً نویسندهها، کتابخانههای بزرگی دارند که سمت و سوی مطالعاتشان را پروژههایشان مشخص میکند. مثلاً فیلمنامهای با موضوع تاریخی، نویسنده را در فضای متفاوتی با فیلمنامهای اجتماعی یا درامی معمایی قرار میدهد.
عباسی با بیان اینکه بخش عمدهای از فیلمنامهنویسی، زمانی است کهنویسنده برای تحقیق و مطالعه صرف میکند، میافزاید: این تصور غلطی است که فیلمنامه در مدت زمان کمی یا با تعداد صفحات مشخصی نوشته میشود، درحالیکه زمان نگارش را با احتساب مدت زمان پیشتولید که همان فرصت مطالعاتی است باید محاسبه کرد.
او با انتقاد از فیلمنامههای ضعیف کمدی میگوید: کسانی که یکماهه فیلمنامه کمدی تحویل میدهند، یکسری شوخیهای اینستاگرامی و توییتری را کنار هم میچسبانند و تهیهکنندگان هم به همین وضعیت راضی هستند، چون در گیشه میفروشد. در واقع حرفه فیلمنامهنویسی به شکل تخصصی را جدی نمیگیرند، به همین دلیل بسیاری از فیلمنامهنویسان باتجربه و باسواد بیکار هستند.
به دنبال نقد کردن چکهای برگشت خورده
نحوه پرداخت دستمزدها به فیلمنامهنویسان یکی از معضلات پیش روی این قشر است. عباسی در این باره توضیح میدهد: تهیهکنندگان با گفتن اینکه پول نداریم، نویسنده را تا انتهای پروژه میکشانند، درحالیکه وقتی پروژه شروع میشود کار فیلمنامهنویس تمام شده است.
به گفته او، وضع بازیگرها در پرداخت دستمزدها بهتر از نویسندههاست، چون اگر قسطشان را نگیرند، جلو دوربین نمیروند و کار میخوابد، یعنی هنوز قدرتی دارند ولی فیلمنامهنویسها هیچ اهرم فشاری برای دریافت دستمزدشان ندارند، چون اگر متن را کامل تحویل ندهند پروژه کلید نمیخورد.
عباسی با یادآوری یکی از بدعهدیهایی که به او در پرداخت دستمزد شده، میگوید: نگارش فیلمنامه سریالی را پاییز پارسال برای پلتفرمی تمام کردم و تحویل دادم، ولی چکهایش برگشت خورده و همچنان پیگیر نقد کردنشان هستم. کار با تلویزیون هم تعریفی ندارد و بنا به اولویتهایش پرداختی دارد و طرف حساب ما هم تهیهکننده است نه سازمان.
نویسنده سینمایی «پرتقال خونی» در ادامه خاطرهای از همراهیاش با حسن فتحی (کارگردان) در یکی از جشنوارههای خارجی تعریف میکند و میافزاید: در آنجا خبرنگار از آقای فتحی درباره کارهای بعدیاش پرسید که گفتند پس از این پروژه، یک سریال ساختم که در نوبت پخش است و سریال دیگری را هم در پیشتولید دارم. خبرنگار خارجی مثل برق گرفتهها از جا پرید و گفت مگر میشود اینقدر پشت سر هم! معمولاً یک یا دو سال ریکاوری برای شروع پروژه بعدی نیاز است تا وارد فضا و جریان ذهنی جدیدی در نگارش و تولید شوید. من و آقای فتحی خندیدیم و گفتیم مگر ما نویسندگان «ارباب حلقهها» هستیم که یک پروژه، تمام عمرمان را از نظر مالی تأمین کند. ما در حین اینکه داریم مینویسیم، از درد نان مینالیم و مینویسیم.
اشک میریختم و کمدی مینوشتم
نویسنده سریال «بچههای نسبتاً بد» که اوایل دهه۹۰ از شبکه یک سیما پخش شد، میگوید: سالها پیش، دخترم دچار بیماری سختی شد که چند سال در محک شیمی درمانی میشد و هزینههای درمانش بسیار سنگین بود. من کنار تختش مینشستم و فیلمنامه کمدی مینوشتم تا مخارج درمان دخترم را تأمین کنم. اشک میریختم و کمدی مینوشتم.
این فیلمنامهنویس با بیان اینکه فیلمهای کمدی به سمت شوخیهای تکراری و نخنما رفته است، خاطرنشان میکند: عدهای گمان میکنند نوشتن فیلمنامه کمدی، آسان و سهلالوصول است و یا ساختار اصلی قصه را از یک فیلم پرفروش خارجی کپی میکنند! گاهی حتی سرمایهگذارها هم وارد عرصه تهیهکنندگی و کارگردانی میشوند و با خودشان میگویند کاری ندارد، بهرام افشاری یا پژمان جمشیدی را بازیگر اصلی میگذارم، کارشان را بلدند و سر صحنه، شوخیها را درمیآورند. پول بازیگرها را که خودم میدهم، چه کاری است بهنویسنده و کارگردان هم پول بدهم!
او اضافه میکند: این عده معدود، همین که مدتی کنار دست یک کارگردان میایستند یا متن فیلمنامه را میخوانند، به نظرشان کار سادهای میآید، توهم کارگردانی و فیلمنامهنویسی برمیدارند. البته سابقه ندارد کسی از این جماعت، فیلمساز شده باشد یعنی به غیر از پروژههای خودش، سرمایهگذار دیگری برای ساخت اثر سراغ آنها برود.
عباسی در پایان یادآور میشود: تعداد زیادی دکتر و مهندس عضو سازمان نظام پزشکی و نظام مهندسی هستند ولی کانون فیلمنامهنویسان ۳۳۰ عضو دارد که تعداد کمی هستند و باید قدرشان را دانست.
به گفته وی، فیلمنامهنویسان باسواد و باتجربهای داریم که سالهاست بیکار هستند. متأسفانه چندی پیش کانون فیلمنامهنویسان اعلام کرد کسانی که نیاز مالی دارند میتوانند درخواست وام ۱۰میلیون تومانی بدهند و حدود ۱۲۰نفر درخواست وام دادند که به تعداد معدودی توانستند وام بدهند. این نشان میدهد فیلمنامهنویسها چقدر از نظر مالی در سختی و تنگنا قرار دارند.
او اضافه میکند: بهتازگی سریالی را برای تلویزیون مصوب کردیم و پس از عبور از هفت خان رستم و شوراهای مختلف به بخش دستمزد رسیدیم، دستمزدی که مشخص کردند آن هم برای بنده که ۲۵سال در این کار مشغولم و ۲۵فیلم سینمایی و ۲۰سریال نوشتهام، برای هر قسمت ۳۵میلیون تومان بود در حالیکه سال ۹۲ فیلمنامه سریال «بچههای نسبتاً بد» را قسمتی ۲۰میلیون تومان برای تلویزیون نوشتم که آن موقع قیمت پراید زیر ۲۰میلیون تومان بود و با پول هر قسمت میتوانستم یک پراید بخرم، ولی الان با پول کل قسمتهای یک سریال ۳۰قسمتی میتوان یک خودرو ایرانی خرید. به باور وی، دستمزدها نه بهدرستی تعیین شده و نه بهراحتی پرداخت میشود. اساساً فیلمنامهنویسها را خیلی جدی نمیگیرند و این درد بزرگی است.
معضل اجرای چند پروژه همزمان
نویسنده فیلمهایی چون «توفیق اجباری» و «زهر مار» درباره اینکه معمولاً برای علتیابی نقاط ضعف فیلم و سریالهای ایرانی، انگشت اتهام پیش از همه به سمت فیلمنامهنویسان و ضعف فیلمنامه است، میگوید: وقتی بحث نقد میشود به این فکر میکنند باید پایبست قوی یعنی فیلمنامه خوب میداشتند، ولی روی این موضوع سرمایهگذاری نشده و تمام پروژه، آسیب دیده است.
او توضیح میدهد: یک فیلمنامهنویس محال است به صورت همزمان روی دو پروژه کار کند، ولی فیلمنامهنویسانی داریم که بهخاطر شرایط بد اقتصادی در دو یا سه پروژه کار میکنند، چطور ممکن است یک سمت ذهن، کمدی بنویسد و سمت دیگر، درام!
عباسی ادامه میدهد: نگارش فیلمنامه پیچیدگیهای عجیبی دارد. یکنویسنده هرچقدر هم باسواد و مسلط باشد، نمیتواند همزمان درگیر دو پروژه متفاوت شود. پرداخت درست شخصیتهای متفاوت در یک اثر، نیازمند زمان و درگیری ذهنی در یک پروژه مشخص است.
به گفته وی، فیلمنامهنویسی نیاز به پیشتولید تحقیقی دارد و معمولاً نویسندهها، کتابخانههای بزرگی دارند که سمت و سوی مطالعاتشان را پروژههایشان مشخص میکند. مثلاً فیلمنامهای با موضوع تاریخی، نویسنده را در فضای متفاوتی با فیلمنامهای اجتماعی یا درامی معمایی قرار میدهد.
عباسی با بیان اینکه بخش عمدهای از فیلمنامهنویسی، زمانی است کهنویسنده برای تحقیق و مطالعه صرف میکند، میافزاید: این تصور غلطی است که فیلمنامه در مدت زمان کمی یا با تعداد صفحات مشخصی نوشته میشود، درحالیکه زمان نگارش را با احتساب مدت زمان پیشتولید که همان فرصت مطالعاتی است باید محاسبه کرد.
او با انتقاد از فیلمنامههای ضعیف کمدی میگوید: کسانی که یکماهه فیلمنامه کمدی تحویل میدهند، یکسری شوخیهای اینستاگرامی و توییتری را کنار هم میچسبانند و تهیهکنندگان هم به همین وضعیت راضی هستند، چون در گیشه میفروشد. در واقع حرفه فیلمنامهنویسی به شکل تخصصی را جدی نمیگیرند، به همین دلیل بسیاری از فیلمنامهنویسان باتجربه و باسواد بیکار هستند.
به دنبال نقد کردن چکهای برگشت خورده
نحوه پرداخت دستمزدها به فیلمنامهنویسان یکی از معضلات پیش روی این قشر است. عباسی در این باره توضیح میدهد: تهیهکنندگان با گفتن اینکه پول نداریم، نویسنده را تا انتهای پروژه میکشانند، درحالیکه وقتی پروژه شروع میشود کار فیلمنامهنویس تمام شده است.
به گفته او، وضع بازیگرها در پرداخت دستمزدها بهتر از نویسندههاست، چون اگر قسطشان را نگیرند، جلو دوربین نمیروند و کار میخوابد، یعنی هنوز قدرتی دارند ولی فیلمنامهنویسها هیچ اهرم فشاری برای دریافت دستمزدشان ندارند، چون اگر متن را کامل تحویل ندهند پروژه کلید نمیخورد.
عباسی با یادآوری یکی از بدعهدیهایی که به او در پرداخت دستمزد شده، میگوید: نگارش فیلمنامه سریالی را پاییز پارسال برای پلتفرمی تمام کردم و تحویل دادم، ولی چکهایش برگشت خورده و همچنان پیگیر نقد کردنشان هستم. کار با تلویزیون هم تعریفی ندارد و بنا به اولویتهایش پرداختی دارد و طرف حساب ما هم تهیهکننده است نه سازمان.
نویسنده سینمایی «پرتقال خونی» در ادامه خاطرهای از همراهیاش با حسن فتحی (کارگردان) در یکی از جشنوارههای خارجی تعریف میکند و میافزاید: در آنجا خبرنگار از آقای فتحی درباره کارهای بعدیاش پرسید که گفتند پس از این پروژه، یک سریال ساختم که در نوبت پخش است و سریال دیگری را هم در پیشتولید دارم. خبرنگار خارجی مثل برق گرفتهها از جا پرید و گفت مگر میشود اینقدر پشت سر هم! معمولاً یک یا دو سال ریکاوری برای شروع پروژه بعدی نیاز است تا وارد فضا و جریان ذهنی جدیدی در نگارش و تولید شوید. من و آقای فتحی خندیدیم و گفتیم مگر ما نویسندگان «ارباب حلقهها» هستیم که یک پروژه، تمام عمرمان را از نظر مالی تأمین کند. ما در حین اینکه داریم مینویسیم، از درد نان مینالیم و مینویسیم.
اشک میریختم و کمدی مینوشتم
نویسنده سریال «بچههای نسبتاً بد» که اوایل دهه۹۰ از شبکه یک سیما پخش شد، میگوید: سالها پیش، دخترم دچار بیماری سختی شد که چند سال در محک شیمی درمانی میشد و هزینههای درمانش بسیار سنگین بود. من کنار تختش مینشستم و فیلمنامه کمدی مینوشتم تا مخارج درمان دخترم را تأمین کنم. اشک میریختم و کمدی مینوشتم.
این فیلمنامهنویس با بیان اینکه فیلمهای کمدی به سمت شوخیهای تکراری و نخنما رفته است، خاطرنشان میکند: عدهای گمان میکنند نوشتن فیلمنامه کمدی، آسان و سهلالوصول است و یا ساختار اصلی قصه را از یک فیلم پرفروش خارجی کپی میکنند! گاهی حتی سرمایهگذارها هم وارد عرصه تهیهکنندگی و کارگردانی میشوند و با خودشان میگویند کاری ندارد، بهرام افشاری یا پژمان جمشیدی را بازیگر اصلی میگذارم، کارشان را بلدند و سر صحنه، شوخیها را درمیآورند. پول بازیگرها را که خودم میدهم، چه کاری است بهنویسنده و کارگردان هم پول بدهم!
او اضافه میکند: این عده معدود، همین که مدتی کنار دست یک کارگردان میایستند یا متن فیلمنامه را میخوانند، به نظرشان کار سادهای میآید، توهم کارگردانی و فیلمنامهنویسی برمیدارند. البته سابقه ندارد کسی از این جماعت، فیلمساز شده باشد یعنی به غیر از پروژههای خودش، سرمایهگذار دیگری برای ساخت اثر سراغ آنها برود.
عباسی در پایان یادآور میشود: تعداد زیادی دکتر و مهندس عضو سازمان نظام پزشکی و نظام مهندسی هستند ولی کانون فیلمنامهنویسان ۳۳۰ عضو دارد که تعداد کمی هستند و باید قدرشان را دانست.
به گفته وی، فیلمنامهنویسان باسواد و باتجربهای داریم که سالهاست بیکار هستند. متأسفانه چندی پیش کانون فیلمنامهنویسان اعلام کرد کسانی که نیاز مالی دارند میتوانند درخواست وام ۱۰میلیون تومانی بدهند و حدود ۱۲۰نفر درخواست وام دادند که به تعداد معدودی توانستند وام بدهند. این نشان میدهد فیلمنامهنویسها چقدر از نظر مالی در سختی و تنگنا قرار دارند.
نظر شما